چگونه فکر و عمل کنیم
پاتوق جوانان
سایت علمی ، فرهنگی ، سیاسی ، دفاعی

زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد.
داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت:
آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضیها!

زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت:

من چادر سر می کنم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد، و نگاهش را کنترل نکرد،
زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود.
محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود.
من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم،
زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم،
بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.

من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم.
من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم.
اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم.
و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم.

چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد:
راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام
با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی،
چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.

حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟

 

زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم …




ارسال شده در تاریخ : 19 آبان 1395برچسب:, :: 21:18 :: توسط : محمد مهدی محسنی

آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 55
بازدید دیروز : 86
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 141
بازدید کل : 275297
تعداد مطالب : 2393
تعداد نظرات : 191
تعداد آنلاین : 1


استخاره آنلاین با قرآن کریم


فال حافظ

href=

كد موسيقي براي وبلاگ

دوست قرآنی