من از این درد بنا نیست شکایت بکنم
ترسم این است بــــه دوری تو عادت بکنم
مدتی میشود از کرببلا محرومم
چه قدر چیزی نگویم و رعایت بکنم
بــــه پر پارچه ای که بــــه حسینیه زدند
گله دارم گله ام را بــــه علامت بکنم
پسر فاطمه انگار که قهری با من
رو مگردان تو زمانی که سلامت بکنم
نه حرم رفته ام و نه سفری در راه است
بین زوار تو احساس خجالت بکنم
حرف حرف تو ولی راضی نشو آقاجان
بــــه رفیقم که حرم رفته حسادت بکنم
حسرت یعنی اینکه فاصلت تا کربلا فقط 350 کیلومتر باشه
اما یکبار توی حرمش نفس نکشیده باشی...
باشد اقا جان
کربلا مال خوب ها
ولی
بدها بگو عقده ی دل با چه وا کنند
جامانده های نسیم حرمت آقا
دوای درد دل خود کجا کنند؟