دیشب هوا خیلی سرد بود و با تمام وجود احساس کردم که در حال یخ زدن هستم. پشت موتور، دستام سر و بیحس شده بود. اشکم ریخت و به یاد شهید میرزا کوچک خان افتادم که از سرما یخ زد و مرد و سرش را از تنش جدا کردند و نزد رضا شاه دیکتاتور بی دین بردند.
عزیزان خیلی خون ها دادیم تا این پرچم به دست ما برسد. پس حسین وار و مجاهدانه زندگی کنیم و در میدان نبرد سخت یا نرم با دشمن شهید شویم.
به راستی که اگر شهید نشویم ،خواهیم مرد...
یا علی